دیشب که بارون اومد
یارم لب بون اومد
رفتم لبش ببوسم
نازک بود و خون اومد
خونش چکید تو باغچه
یه دسته گل در اومد
رفتم گلش بچینم
پرپر شد و ور اومد
رفتم پرپر بگیرم
کفتر شد و هوا رفت
رفتم کفتر بگیرم
آهو شد و صحرا رفت
رفتم آهو بگیرم
ماهی شد و دریا رفت.
:::پ.ن:
- ترانهای است محلی، که به اعتقاد نگارنده در قدیم الایام به هنگام کیرخوردن خوانده میشده است.
- از کتاب "تأویل بوف کور" و از مجموعه ترانهها و افسانههای گردآوری شده توسط صادق هدایت در "اوسانه".
۱ نظر:
آخی ... بیچره
ارسال یک نظر