۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

جسد




لگد آخر را هم بزن بانو
هنوز ذره‌ای استخوان سالم در سینه‌ام مانده

برش دیگری هم بکش
نمی‌بینی؟ تکه رگی پاره نشده باقی است

نگاهت بوی بنزین می‌دهد بانو
سیگارت را با من خاموش کن

صبر کن!‏
به صدای سوختنم گوش بده
خاطراتت را آتش نمی‌زنی؟

بانو! یادت باشد دستانت را با اشک‌هایم بشویی
می‌ترسم حتا اگر پوستشان را هم بکنی،
باز از سرانگشتانت خون بچکد